هَم‌ایسمْ | Hamism

نویسنده: گلفام راد

  • تحلیل فیلم شاگردان (۲۰۲۲) | (Le Pupille (2022

    تحلیل فیلم شاگردان (۲۰۲۲) | (Le Pupille (2022

    «شاگردان(۲۰۲۲)» فیلمی کوتاه به کارگردانی آلیچه رورواچر است. رورواچر، کارگردان ایتالیایی، با سبک منحصربه‌فردش در خلق آثاری شناخته می‌شود که مرز میان واقعیت و خیال را با ظرافتی شاعرانه و گاه طنزآمیز درمی‌آمیزند. فیلم شاگردان هم در ادامه همین رویکرد است و با کارگردانی او، تبدیل به اثری شده که در عین سادگی و شفافیت‌، در پی کاوش لایه‌های عمیقی از مفاهیم انسانی و اجتماعی است. داستان این فیلم به زمان جنگ جهانی دوم در ایتالیا بازمی‌گردد؛ یعنی، حدود دهه ۴۰؛ جایی‌که ایتالیا در سلطه حکومت فاشیستی موسولینی قرار دارد و شرایط جنگ مردم را دچار فقر و تنگدستی کرده‌است. در این زمان، کلیسای کاتولیک وظیفه داشته تا از مردم و نیز کودکان یتیم حمایت کند؛ سوژه‌ای که رورواچر را بر آن داشته تا بسترِ مکانی فیلم اش را یک یتیم‌خانه کاتولیک انتخاب کند. این یتیم‌خانه توسط تعدادی راهبه اداره می‌شود و آن‌ها قوانینی سخت‌گیرانه را بر کودکان اعمال می‌کنند. در فضای ساده، محقرانه و منظبط یتیم‌خانه، درحالی‌که ایام سال نو سپری می‌شود، بچه‌ها دارند به استقبال کریسمس می‌روند و در حال آماده شدن برای اجرای نمایش تولد مسیح اند. نقطه اوج داستان، جایی‌ست که یک زن از طبقه مرفه جامعه، کیکی بزرگ و زیبا را به عنوان هدیه به یتیم‌خانه می‌دهد، به این امید که کودکان در ازای آن، برای بازگشت معشوقش دعا کنند. این کیک توجه همه کودکان را به خود جلب می‌کند و درحالی‌که با هیجان و کنجکاوی به آن نگاه می‌کنند، مادر فیورآلبا سعی دارد آن‌ها را به بهانه این که بچه‌های خوب برای مسیح فداکاری می‌کنند، از خوردن سهم‌شان از کیک منصرف کند تا آن را به راهب اعظم تقدیم کرده و توجه او را برای کمک در امور مالی، به‌ دست آورد. اما «سرافینا» در برابر خواست مادر فیورالبا برای فداکاری مقاومت کرده و از سهم کیک خود نمی‌گذرد. این‌جاست که نظم حاکم در یتیم‌خانه شکسته شده و مسیر تغییر می‌کند. سرافینا یک تکه از کیک‌اش را جلوی سگی که کنارش است می‌اندازه و تکه‌ای دیگر را توی مشتش نگه می‌دارد. به‌این‌ترتیب، در بیرون از اتاق غذاخوری، آن تکه کوچک را میان تمام بچه‌ها تقسیم می‌کند. مادر فیورآلبا نیز که نقشه‌اش خراب شده، کیک را به جای دستمزد به دودکش‌ پاک‌کن و همکاران او می‌دهد.

    داستان فیلم که به اقرار خود فیلم به‌شکلی ناشیانه و آزادانه از «نامه»‌ای الهام گرفته که السا مورانته -یکی از مهم‌ترین نویسندگان بعد از جنگ ایتالیا- برای دوستش فرستاده‌، ساده است و بدون پیچیدگی روایت می‌شود. این امر بازتابی‌ست از جهان بی‌تکلف کودکان.

    رورواچر در «شاگردان» با استفاده از المان‌های ساده اما تأثیرگذار، فضایی خلق می‌کند که هم واقع‌گرایانه است و هم نمادین. نمادها در این فیلم نقش کلیدی ایفا می‌کنند و از همان ابتدا حضور خود را نشان می‌دهند. »چشم‌ها« در جهان فیلم مهم اند: آن‌ها می‌توانند نمادی از ناظر بودن و کنترل‌گری(توسط راهبه‌ها بر کودکان)، مشاهده‌گری(توسط کودکان و ببینندگان فیلم)، معصومیت و صداقت، درونیات(چراکه چشم پنجره‌ای‌ست به درون انسان و روح او)، نگاه به آینده(که نشانی‌ست از امید کودکان به فردای بهتر) و همین‌طور نمادی از هویت و فردیت(چراکه هرکس و هرچشم، می‌تواند منحصربه‌فرد و مستقل باشد) به شمار آیند. »کلیسا« و »جمع کودکان« دو عنصر دیگر فیلم اند که بیننده را به نهادِ قدرتِ غالب در مقابل نهاد مردم برمی‌گرداند. این تضاد اساسی به‌خوبی در صحنه آغازین فیلم نشان داده می‌شود؛ جایی‌که کودکان دور هم جمع شده‌اند و با هیجان نامه‌ای را دنبال می‌کنند که ناگهان مادر فیورآلبا مقابل آن‌ها قرار می‌گیرد و شادی آن‌ها بدل به ترس می‌شود. اما مهم‌ترین و قوی‌ترین نماد فیلم شاید »کیک قرمز« باشد که بهانه‌ای می‌شود برای کشف رفتارها، روابط و تمایلات پنهان شخصیت‌ها. انتخاب این عنصر هوشمندانه شکل گرفته‌است؛ چه از نظر کیک بودن و چه از نظر رنگ قرمز آن. این همان شادی، شیرینی و لذت زندگی است. همان آزادی دلچسبی‌ست که همواره انسان را به داشتنش وسوسه می‌کند. اما چرا قرمز است؟ چون شور و جنبش زندگی‌ست که توسط نهاد قدرت حاکم، ممنوع شده‌است. ممنوع به بهانه مذهب، به بهانه اخلاق یا انسانیت؛ اما در حقیقت ممنوع به‌خاطر منافعِ قدرت. در میان جمع کودکان که چشمشان به این کیک قرمز است، »سرافینا« نماد قهرمانی‌ست که مقابل استبداد ایستادگی می‌کند. این نام اشاره به یک فرشته عالی رتبه در سلسله مراتب فرشتگان دارد. »دودکش پاک‌کن« هم در این میان با ظاهر خاکستر نشسته خود، می‌تواند اشاره‌ای باشد به قشر خاکستری یا فراموش‌شده مردم.
    در پس داستانِ هموار فیلم و نمایش عناصری که احتمالا کشف وجه نمادگونه آن‌ها کار دشواری نیست، رورواچر ظرافت‌های مثال‌زدنی و بی‌نظیری را رعایت کرده‌است: نخست این که سرپیچی سرافینا تنها بر سر «تکه‌ای از کیک» است؛ یک شادیِ کوچک. اما همین شادی کوچک هم وقتی سهم افراد می‌شود، به آن‌ها روح زندگی و لبخند می‌بخشد. دوم این که سرافینا این تکه کوچک از شادی را میان تمام دوستانش قسمت می‌کند: »شادی یک امر جمعی‌ست«. شادی عمیق در تعاملات اجتماعی و ارتباطات انسانی تجربه می‌شود.
    در انتها، «شاگردان» فیلمی‌ست درباره میل انسان پاک‌سرشت به جست‌وجوی آزادی در جهانِ پر از ظلم و محدودیت. رورواچر در این فیلم با نگاهی طنزآمیز و شاعرانه، داستانی ساده و درعین‌حال عمیق خلق کرده که تماشاگرش را به تفکر وامی‌دارد و آن را به اثری بدل کرده که با وجود سادگی ظاهری، پیچیدگی‌های روح انسان و تنش‌های پنهان جامعه را به زیبایی انعکاس می‌دهد.

  • تحلیل فیلم دختر ساکت (۲۰۲۲) | (The Quiet Girl (2022

    تحلیل فیلم دختر ساکت (۲۰۲۲) | (The Quiet Girl (2022

    نویسنده: شبنم بهارفر | عنوان کامل مقاله: معنــاآفرینی تقابل‌های دوجزئی، با رویکرد روایت‌شناسانۀ رولان بارت: رمزِ نمادین

    دخترک در یونجه‌زار زیر انبوه گیاهان در حال خشکیدن و آشفتگی پنهان شده، همان‌طور که زیبایی‌ها و استعدادهایش در زیر انبوه بی‌مهری‌ها و بی‌توجهی‌های پدری که او و دیگر فرزندانش را دهانی باز و نان‌خوری اضافی می‌بیند، و مادری که بدون توجه به وضعیت خانواده یا حامله است و یا در حال بچه‌داری! شاید بیهوده فکر می‌کند این‌گونه می‌تواند مرد را پایبند زندگی کند. در مقابل پدر و مادری(شان و آیلین) را می‌بینیم که نه تنها در قبال زندگی خودشان، که حتی در مورد کودک دیگری هم به شدت احساس مسئولیت می‌کنند. در واقع همین تقابل های دوجزئی است که ساختارهای عناصر متباینی را تشکیل می‌دهد که به اعتقاد ساختارگرایان، نقش بنیانی در فهم ما از داستان ایفا می‌کند.
    تقابل بین وضعیت دختر قبل و بعد از رفتن به خانه شان و آیلین که با نشان دادن نماهای طولانی بر آن تاکید می‌شود؛ دست و پای کثیف و سیاه از آلودگیِ کودک، لباس سفید اما کثیف و لک‌شده، که در عین حال نماد خدشه‌دار شدن معصومیت کودک است؛ موهای آشفته که نشان‌دهنده عدم توجه و مراقبت والدین است؛به محض ورود کودک با یک حمام داغ تبدیل می شود به پاکی و تمیزی و نظم! این اولین تاثیر مراقبت و توجه و اهمیت دادن است!

    می‌توان تقابل‌های دوجزئی فیلم را به شرحی که در پی می‌آید، دسته‌بندی کرد:

    یک. پدر مسئول و پدر سهل انگار

    دو پدر: یکی مسئولیت‌پذیر و دیگری سهل‌انگار. از همان ابتدای فیلم وضعیت مزرعه و خانه دن نشان‌دهنده بی‌توجهی و شانه خالی کردن از کارهای روزانه است: یونجه زار درو نشده، خانه نیمه مخروبه، دیوارهای کثیف و نم‌زده، درخت‌های تنک و پراکنده.
    همه این‌ها در تقابل است با خانه و مزرعه زیبا، مرتب، تمیز، سرسبز و درختان انبوه و قطور که نمایانگر جریان پویای زندگی در ملک آن‌هاست.
    دن هرگز با کودکانش وقت نمی‌گذراند و کاری به تربیت آن‌ها ندارد و در آغاز فیلم، همین که وارد می‌شود بچه‌ها سکوت می‌کنند و در حضور او جرات اظهار نظر ندارند؛ این نشان می‌دهد رابطه بین او و فرزندانش صمیمانه نیست.حتی شان یک بار هم به این موضوع اشاره می‌کند؛ آن‌جا که می خواهند به شهر بروند به کایت می‌گوید «وقتی می‌خوای بری شهر برو دست و صورتت را بشور، مگه پدرت این چیزها رو یادت نداده؟». در مقابل شان با کایت وقت می‌گذراند، نگران سلامتی‌اش می‌شود، استعداد خوب دویدن را در او کشف می‌کند و پرورش می‌دهد، سعی در تربیت کردن او دارد -مثل زمانی که در مجلس ختم یک جرعه شراب به او می‌دهد و مزه تلخ آن کودک را منزجر می‌کند. در بسیاری از موارد آموزش را با بازی همراه می‌کند -مثل دویدن یا مسابقه در تمیز کردن گاوداری.
    تقابل بین این دو نفر در ظاهر هم مشخص است شان در اغلب صحنه‌ها لباس و چکمه کار به تن دارد ولی دن به سر و وضع و ظاهرش می‌رسد که همین هم نشان می‌دهد اهل کار نیست و می‌بینیم که با زن دیگری هم رابطه دارد انگار که هنوز در دنیای نوجوانی سیر می‌کند و اصلا درکی از وظایف خود به عنوان یک مرد متاهل و پدر چند فرزند ندارد.
    شان در ابتدا کایت را به حریم خودش راه نمی‌‎دهد، ولی در نهایت او را به عنوان عضوی از خانواده می‌پذیرد. آغاز ارتباط آن‌ها با شروع گفت‌وگو از سوی کایت است؛ اولین باری که او را به گاوداری می‌برد و اوج آن صحنه روشن شدن سه فانوس دریایی است که نشانۀ پذیرش کایت به عنوان عضو خانواده است.

    دو: مادر خردمند و مادر بی‌خرد

    ماری، مادری که بدون تفکر دائما بچه می‌زاید اما در کار مراقبت و تربیت آن‌ها اصلا خوب نیست. در مقابل آیلین مادری خردمند است که برای مراقبت فرزندش تمامیت خود را خرج می‌کند. تقابل این دو
    شخصیت در ظاهر و رفتار و افکار کاملا بازنمایی شده: ماری با ظاهر آشفته چهره مضطرب و تکیده، در مقابل چهره آرام آیلین. خانه آیلین همیشه تمیز و مرتب است و خانه ماری همیشه کثیف و به‌هم‌ریخته؛ به طوری که وقتی کایت به خانه برمی‌گردد، آشغال های روی میز غذاخوری توجهش را جلب می‌کند. ماری اصلا با فرزندانش وقت نمی‌گذراند و
    به آن‌ها آموزش نمی‌دهد، ولی آیلین ابتدا به کایت آموزش می‌دهد، سپس مسئولیت‌هایی را به او می‌سپارد: اول او راخودش حمام می‌کند، روش استفاده از جارو برقی را به او می‌آموزد، جمع آوری لباس‌ها و اتو کردن آن ها و…. در صحنه‌های بعدی می‌بینیم که کایت به تنهایی بخشی از این امور را انجام می‌دهد؛ یعنی به جای ماهی دادن به او ماهی‌گیری می‌آموزد.


    سه. وضعیت دوگانه کایت قبل و بعد از نقل مکان به خانه آیلین و شان

    نشانه‌هایی در متن وجود دارد که دلالت بر مورد تعرض قرار گرفتن کایت دارد. لباس سفیدی که کثیف و سیاه شده و چند بار بر آن تاکید می‌شود؛ معصومیت خدشه‌دارشده؛ گفت‌وگوهایی که بین کایت و آیلین اتفاق می‌افتد، جایی که در اولین دیدار آیلین به کایت می‌گوید «اولین بار که تو را دیدم در کالسکه بودی» که اشاره به معصومیت کودکانه او دارد. کایت جواب می‌دهد «کالسکه‌ام شکسته» که در واقع بیانگر از
    دست رفتن آن معصومیت است.
    صحنه‌ای دیگر مربوط به پیشنهاد آب آوردن از چشمه از سوی آیلین به کایت می‌شود که کایت می‌پرسد «آیا این راز است؟ نباید به کسی بگم؟» ظاهرا کودک قبلا در موقعیت مشابهی بوده که به او گفته شده یک راز است و نباید در مورد آن صحبت شود. صحبت‌های بعدی در مورد راز و ننگ هم موید این وضعیت است. سکوت دختر و عجیب غریب «دخترِ ساکت» بودنش و احساس شرمی که در صحنه‌های آغازین فیلم دارد هم بر این موضوع صحه می‌گذارد. نام فیلم نیز اشاره به همین حرف‌های ناگفته دارد که در فیلم هم مستقیم از آن ها صحبت نمی‌شود.
    در خانه دن همه پرده‌ها نیمه‌باز هستند؛ یعنی بخشی از پنجره همواره پوشیده است ولی در خانه آیلین و شان پرده‌ها همیشه کاملا باز هستند و حتی وقتی آیلین می‌خواهد پرده اتاق کایت را بکشد، متوجه ناراحتی او و ترسش از تاریکی می‌شود و پرده را باز می کند.
    یک صحنه کلیدی دیگر نیز داریم که آیلین در تاریکی اتاق بر بالین کایت نشسته و می‌گوید «اگر تو مال من بودی هرگز تو را با غریبه‌ها تنها نمی‌گذاشتم»؛ منظور از غریبه‌ها خودش و شان نیستند، بلکه کسانی هستند که نسبت به کودک احساس مسئولیت نمی‌کنند که شامل خانواده بیولوژیکش هم می‌شود. در واقع در این صحنه انگیزه ناخودآگاه آیلین از پذیرفتن دختر برای مخاطب آشکار می‌شود. البته در فیلم اشاره مستقیمی به پدر نشده ولی تصمیم پدر مبنی بر دور کردن کایت از خانه این ظن را ایجاد می‌کند که تعرض از سوی پدر صورت گرفته؛ ضمن آن که تنها فرزندی که با پدر تنها می‌شود کایت است؛ حتی او را با خود به میخانه می‌برد.
    صحنه‌ای که می‌تواند موید این موضوع باشد صحنه‌ای‌ست که شان به کایت یک کلوچه می‌دهد، ولی کایت این محبت شان را از آیلین پنهان می‌کند و این کارش سوال‌برانگیز است: آیا قبلا از او خواسته شده چنین لطف‌هایی را از مادر پنهان کند؟ چرا؟
    نحوه برخورد آیلین با دن هم باز تاییدی بر این نکته است؛ زیرا نوعی نفرت و انزجار در آیلین نسبت به دن می‌بینیم که شدیدتر از آن است که مربوط به بی‌مسئولیتی و لاابالی‌گری و دروغگویی او باشد.
    در سکانس پایانی هم که بعد از این که دن کایت را دنبال می‌کند، به او نمی‌رسد. یادآور گفت‌وگویی است که بین شان و کایت در روز رسیدن نامه مادر کایت شکل گرفته و طی آن شان به کایت می‌گوید: «دیگه هر کسی نمی‌تونه دنبالت کنه و بگیردت»، چون با او تمرین دویدن کرده و همین مهارت نجات‌بخش اوست. در پایان مشخص می‌شود که این «هرکسی» پدر خونی کایت است که وجودش برای او خطر دارد و باید از او گریخت.

    چهار. آرامش و آشفتگی

    در آشفتگی خانه پدری کایت کودکی‌ست رنگ‌پریده، خجالتی، ساکت، با شرمی همیشگی در چهره و
    دچار شب ادراری و اختلال خواندن. در سایه آرامشی که در خانه شان و آیلین به دست می‌آورد تغییرات اساسی در او پدید می‌آید و به موازات بهبود ظاهرش، استعدادهایش شکوفا می‌شوند و به قول آیلین فقط به آرامش نیاز دارد تا مشکلاتش حل شود.

    پنج. کودک و بالغ

    به نظر می‌رسد تنها انسان بالغ داستان، آیلین باشد. شان با این که به درجاتی از بلوغ رسیده اما در پذیرش مرگ فرزندش رفتاری نابالغانه پیش می‌گیرد. حتی می‌خواهد سگی را که مسبب مرگ پسر شده بکشد، که به خاطر دل‌رحمی‌اش این کار را نمی‌کند؛ ولی پس از آن دیگر حیوان را به خانه راه نمی‌دهد.

    شخصیت‌های پویا کیت و شان هستند. کیت همراه با رشد استعدادهایش، به این بلوغ فکری می‌رسد که رابطه خانوادگی چیزی فراتر از رابطه خونی و بیولوژیک است و اعضای خانواده باید از هم مراقبت کنند و به یکدیگر بها دهند. سایر شخصیت‌ها ایستا هستند.

    شش: نور و تاریکی

    خانه شان و آیلین پرنور و روشن است و همه چیز وضوحی کامل دارد. برعکس خانه دن و ماری که
    کم نور و تاریک است و بسیاری چیزها در آن پیدا نیستند. مهم‌ترین دلالت این تباین، نبود راز در خانه روشن و وجود پنهان‌کاری و راز و به تبع آن شرم و ننگ در خانه تاریک است. وضعیت پرده‌ها هم که قبلا توضیح داده شد همین دلالت را دارد.

    هفت: بی‌توجهی و مراقبت

    این دوگانه نشان‌دهنده درون‌مایه اصلی فیلم است. شان و آیلین اساسا انسان‌هایی هستند که اهمیت
    می‌دهند و مراقب هستد. آن‌ها از مزرعه، خانه، حیوانات، همسایه‌ها، یکدیگر و حتی کودکان فامیل مراقبت می‌کنند. ظاهرا یکی از دلایل پذیرش کایت در خانه، تمهیدی‌ست که آیلین می‌اندیشد برای این که از شان در برابر عواقب مرگ فرزند مراقبت کند. آیلین تلاش می‌کند دائما حضور کایت را به شان یادآوری کند: از او می‌خواهد به او شب به خیر بگوید و او را با خود به محل کارش ببرد؛ با پوشاندن لباس فرزند مرده مجازا او را به جای فرزند مرده‌شان قرار می‌دهد. شان در ابتدا کودکانه لج می‌کند و او را نمی‌پذیرد ولی کم کم با او ارتباط برقرار می‌کندُ تا کار به جایی می‌رسد که دیگر باید لباس کودک مرده را درآورد و خودش لباسی داشته باشدِ یعنی حالا دیگر جاگزین کسی نیست و شان دارد شروع می‌کند به پذیرفتن خود او به عنوان عضو جدید خانواده. آخرین پوشش کایت در فیلم لباس زرد است که بیانگر حس و حال و روحیه خوب و اعتماد به نفس است. پلان آغازین که در آن دختری کثیف و آشفته در زیر یونجه‌زار درهم و خشکیده، مچاله شده و سکانس رفتن بر سر چشمه و نوشیدن از آن و انعکاس تصویر زیبا و تمیز کایت در چشمه آرام و زلال بعد از مراقبت‌های اولیه آیلین، تأثیر مراقبت را به خوبی نشان می‌دهد.

    چشمه دلالت‌های فراوان دارد: یکی عبور از مرز شرایط زورگذر و جاودانگی و جوانی ابدی. در فرهنگ ایرلندیُ چشمه شفابخش زخم‌ها و محل احیا و تزکیه است. در اساطیر یونان هم چشمه یاد، مادر آگاهی‌ست که از جایگاه مقدس دانش مشتق شده است و به کمال و بیداری ابدی منتهی می‌شود. چشمه زاینده، بخشنده و آفریننده است و نوشیدن از آن شفا و خردمندی و بلوغ را به همراه دارد.

    یونگ معتقد است که چشمه، نماد و تصویر روح و مبدأ زندگی درونی و نیروی معنوی است. چشمه‌ای که
    در این ملک قرار دارد، همیشه پر آب است و به قول آیلین «انگار نه انگار که یک ماه است باران نیامده»؛
    چشمه در این‌جا استعاره از آیلین است با ترکیبی از همه این دلالت‌ها.
    این که در آغاز ورود به خانه، دن فراموش می‌کند چمدان کایت را از ماشین پیاده کند، علاوه بر این که نشان‌دهنده بی‌فکری و بی‌توجهی دن است، استعاره‌ای است برای از بین رفتن شخصیت قدیمی کایت و تولد شخصیتی جدید در سایه مراقبت‌های شان و آیلین.
    در سکانس همراه شدن کایت با زن همسایه و صحبت‌هایی که بین آن‌ها رد و بدل می‌شود، در جایی زن وقتی می‌فهمد کایت لباس تازه خریده، لباسش را نمی‌پسندد و به او می‌گوید: «چشم بازار رو کور کردی!»، کایت جواب می‌دهد: «من دوستش دارم. فروشنده گفت خیلی جذاب شدم»،که اعتماد به نفس بالای او را نشان می‌دهد.

    سخن پایانی

    تقابل‌های دیگری هم در فیلم وجود دارد؛ مثل:
    پذیرش و عدم پذیرش، خرابی و آبادی، کم‌حرفی و پرحرفی، غم و شادی، وفاداری و خیانت، مهربانی و قساوت، راست و دروغ، کارکرد دوگانه خانه، شفا و بیماری، داشتن و از دست دادن، پنهان‌کاری و صداقت و…. این‌ها شماری دیگر از تقابل‌هایی‌ست که می‌شود به آن‌ها پرداخت؛ که البته همگی در جهت تایید مطالب گفته‌شده هستند. هم‌چنین متن از نظر نشانه‌شناسی و اسطوره‌شناسی و نمادگرایی نیز قابل بررسی است که می‌تواند موضوع نوشتار دیگری باشد‌‌.

    0
    خریدِ شما
    سبد خرید شما خالی استبرگشتن به کیوسک